باورهای نادرست در رابطه با بیماران روانپزشکی در جامعه!

نتیجه رهاشدگی و تنها ماندن بیماران روانی در جامعه گاهی فاجعهبرانگیز است.
با پدر و مادرش مراجعه کرده، از کیلومترها آنطرفتر. دختری است 30 و اندی ساله. دستکشهای نخیاش را که درمیآورد، پوست دستانش را میبینم که در اثر شستشوی زیاد بهشدت نازک شده و زخم و ترک دارد.
از 7 سالگی گرفتار وسواس شده و این اولین مراجعهاش به روانپزشک یا روانشناس است.
میپرسم چطور شد که تا امروز برای درمان مراجعه نکردی و این همه مدت رنج کشیدی؟
در شهر خودتان روانپزشک یا روانشناسی حضور نداشت که این مسیر طولانی را امروز تا به اینجا آمدی؟ پاسخ سوالهای من دو کلمه است: «حرف مردم!»
بهعنوان یک روانپزشک بارها حرفهایی مانند آنچه مطرح شد، از بیماران خود شنیدهام. در عصر پیشرفت و تکنولوژی هنوز برای مردم ما سخت است که باور داشته باشند روان آدمی مانند جسم او میتواند بیمار شود و بیماری روان نیازمند رسیدگی و درمان مناسب و زودهنگام است.
از دیدگاه بیولوژیک،به هم خوردن تعادل شیمیایی نوروترنسمیترها یا پیامرسانهای عصبی در مغز انسان یا پرکاری یا کمکاری موقت بخشهایی از مغز (مانند وقتی که غدد درونریز بدن کمکار یا پرکار میشوند) میتواند منجر به بروز علائم خاص بیماریهای روانی مانند افسردگی، اضطراب، وسواس و… شود.
گاهی در بروز این اختلالها ردپایی از مسائل ژنتیکی به چشم میخورد و گاهی یک استرس مانند مرگ یکی از عزیزان، بیماری صعبالعلاج، ازدواج و… میتواند عاملبرانگیزاننده یک بیماری روانی باشد.
علاوه بر این، جسم و روان آدمی در هم تنیده هستند، برخی بیماریهای جسمی مثل صرع یا پرکاری غده تیروئید میتواند باعث بروز علائم روانی شود و برخی از بیماریهای روانی مثل اضطراب میتواند بروز علائم جسمانی مانند تپش قلب، تنگینفس و… را در پی داشته باشد که در هر دو صورت مراجعه به روانپزشک نیاز است.
طبق آماری که به تازگی منتشر شده، در جمعیت ۸۰ میلیونی ایران، حدود 5/12 میلیون نفر نشانههایی از اختلالات روانی دارند که از این میان تنها 2/2 دهم میلیون در سال ۹۵ به مراکزدرمانی مراجعه کردهاند.
بقیه بیماران روانپزشکی در سطح جامعه سرگردان هستند و مراجعه و پیگیری نداشته و چهبسا درصد بیشتری از بیماران اصلا شناسایی نشدهاند.
یکی از مهمترین مسائلی که باعث مراجعه نکردن افراد برای دریافت خدمات درمانی مناسب میشود، انگ یا استیگمای بیماری روانی است.
انگ یا استیگما برچسبی است که به قصد تحقیر یا ایجاد تبعیض به کسی یا گروهی میزنیم و با این انگزدنها نهتنها هویت بیماران را خدشهدار میکنیم، بلکه خانواده آنها را نیز متحمل رنجی مضاعف بر بیماری میکنیم.
باوجود اینکه در سطح کشور درمانگران بیماریهای اعصاب و روان کم نیستند، شناخت درستی از این بیماریها در سطح جامعه وجود ندارد و بیماریهای روانپزشکی مانند بیماریهای جسمی به رسمیت شناخته نمیشوند و با افراد مبتلا همدلی نمیشود. همچنین متاسفانه حتی برخی از افراد فرهیخته و تحصیلکرده جامعه، برخورد مناسبی با علائم بیماریهای روان و بیماران روانپزشکی ندارند.
اطرافیان بیماران روان ممکن است آنها را افرادی نادان، بیاراده، منحرف یا آلوده بنامند و تاکید داشته باشند که اگر خود فرد بخواهد میتواند علائمش را کنترل کند، حال آنکه این بیماران نسبت به بیماریشان بینش ندارند و برخوردهای اینچنینی از طرف اجتماع باعث طردشدن هرچه بیشتر آنها و انکار هرچه بیشتر بیماریشان میشود.
نتیجه رهاشدگی و تنها ماندن این بیماران در جامعه گاهی فاجعهبرانگیز است و چهبسا باعث شکلگیری داستان دلخراش ستایشها،آتناها و هزاران انسان بیگناه دیگر شود.

نگرش منفی و ترس و نفرت نسبت به بیماران روانپزشکی در افراد کمسواد، مسن و مردها شیوع بیشتری دارد.
3 باور نادرست بهطور عمده در رابطه با بیماران روانپزشکی در جامعه ما شایع است:
1) هرکس به مشاور، روانشناس یا روانپزشک مراجعه کند، دیوانه است:
در جوامع پیشرفته مراجعه به درمانگران روان فقط مخصوص بیماران نیست و افراد سالم نیز برای آموزش، مشاوره و تصمیمگیری در موقعیتهای مهم زندگی خود به متخصصان بهداشت روان مراجعه میکنند.
2) بیماران روانپزشکی خطرناک و نفرتآور هستند:
نگرش منفی و ترس و نفرت نسبت به بیماران روانپزشکی در افراد کمسواد، مسن و مردها شیوع بیشتری دارد. این در حالی است که 85درصد خشونتها در سطح جامعه بهوسیله افراد غیربیمار انجام میگیرد. اغلب بیماران رفتارهای خشونتآمیز یا جنایی از خود بروز نمیدهند.
3) داروهای روانپزشکی اعتیادآور هستند:
درمان اختلالات روانپزشکی برای مدت مشخص با داروهای مناسبی که تعادل مواد شیمیایی داخل مغزی را برقرار کند، انجام میگیرد و بعد از سپری شدن طول درمان، متخصص، داروها را رفتهرفته قطع میکند، مگر در مورد بیماریهای مزمن و شدید که شاید بیمار مجبور به مصرف دارو تا آخر عمر باشد. درست مانند روند درمان خیلی از بیماریهای جسمی.
با توجه به اهمیت زیاد بیماریهای روانپزشکی و لزوم مراجعه برای درمان و پیگیری آن، رسانه جمعی میتواند نقش مهمی در ارائه آموزش به جامعه، اعتراض علیه رفتارهای تبعیضآمیز و تشویق مردم برای برقراری ارتباط بهتر با متخصصان سلامت روان داشته باشد.
به امید فرارسیدن روزی که بیماران روانپزشکی و خانوادههایشان، رنج دیگری افزون بر خود بیماری از طرف جامعه متحمل نشوند.
منبع: هفته نامه سلامت
دکتر بهاره صباغ ابریشمی روانپزشک و رواندرمانگر
بهره کشی و سوء استفاده از سالمندان